OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

وای وای یه اتفاق جالب

 

سلام به همگی ، دیروز یه چیزی پیش اومد که مامان آذی امروز بیاد اینجا و براتون بنویسه. هورااااااااااااااا

 

دیروز وقتی من و مامان آذی رفتیم خونه خودمون البته بعد از سه روز که خونه مامان بزرگ پری بودیم ، مامانی همین که اومد نماز ظهرش رو بخونه البته ساعت ۷:۳۰ بعدازظهر بود ها ، خلاصه یهو نظرش به یه عالمه شاخه های درخت که توی بالکن اتاق خوابشون ریخته بود جلب شد. و یهو یه زنگی توی مغزش به صدا درومد و گفت :‌دینگ ، یعنی باید دنبال یه لونه جوجو بگردی ، اینطور معلوم یه جوجویی اومده خونه ما و لونه کرده ، خلاصه گشت و گشت و اگه گفتید کجا این لونه خوشگل و ناز رو پیدا کرد؟؟؟

 

وای باورتون نمیشه اگه بگیم ، بله ، روی دوچرخه بابارضا در حالی که به سقف بالکن آویزونه ، خیلی خنده داره مگه نه؟!!

مامانی که از خوشحالی گریه اش گرفته بود و اشک توی چشماش جمع شد و همش میگفت : الحمدالله الرب العالمین

حالا امروز مامانی قراره عکس بگیره و بعدا عکسش رو براتون بذاره اینجا. نمی دونید چقدر نازه ، وای خدای من ، چقدر تو مهربونی و چه مخلوقاتی داری ، می بینید ، من از حالا که توی دل مامانم هستم چه چیزایی رو می بینم و یاد میگیرم ، پس من هم مثل مامانم عاشق حیونا خواهم بود و طبیعت رو دوست خواهم داشت ، چون این چیزی که الان پیش اومده که نشانه ای از قدرت خداست ، میخواد به من بفهمونه که از حالا باید ایمانم به خدا قوی باشه و عاشقش باشم و شکرگزارش باشم به خاطر همه چیزای دورو برم.

 

مامان آذی میگه این رویداد رو به فال نیک میگیریم و حتما خیریتی درش هست. به امید خدا همینطور باشه و ما زودتر بریم پیش بابارضا. طفلک دق کرد از تنهایی دیگه.

 

مامان آذی میگه از وقتی که خیلی کوچولو بوده همیشه توی خونشون یه لونه جوجو بوده و همیشه میومدند و تخم میگذاشتند و بچه هاشون رو بزرگ می کردند و می رفتند تا سال بعدش و بابا بزرگ احمد همیشه میگفته این نشونه برکته و لطف خدا که هر سال شامل حال ما میشه. اون جوجو ها یاکریم (نوعی قمری) بودند ، ولی اینجا توی این شهر از اونا نداریم و این که الان خونه ما لونه کرده هنوز نمی دونیم چیه ولی مامانی تحقیق میکنه و عکسش رو براتون میذاره توی وبلاگ .

 

سخنانی چند از مامان آذر:

وای خدای مهربون چه حالی خوبی هستم از دیروز تا به حال با دیدن این آشیونه پرنده ، خدایا پشت و پناه نی نی ما باش و همچنین پشت و پناه بابارضا که تنها مونده و بهش صبر هر چه بیشتر بده تا این روزا رو تحمل کنه تا همه چیز درست بشه و بریم سر خونه زندگیمون.

و مامان جون عزیز من هم بتونه ویزاشو بگیره و بیاد پیشمون ، خیلی دلم براش تنگ شده ، می دونید ، هیچکی مادر و پدر و خواهر و برادر خود آدم نمیشه، اصلا یه چیز دیگه هستند ، اونم مال من که کوهی از احساس و عشق هستند و بهشون افتخار می کنم و امیدوارم بتونم از این به بعد زحماتی که برای بزرگ کردن و تربیت من کشیدند رو تلافی کنم ، قبل از اینکه دیر بشه. خدایا این توانایی رو به من بده که بتونم براشون کارایی که همیشه توی ذهنم بوده بکنم. 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
دایی امیر جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ق.ظ

yade marhoom hayede bekheyr : kabootar bache kardeh va,.......!1

مامان تیستو جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:11 ب.ظ http://mamantistou.blogfa.com

سلام مامانی چه اتفاق خوبی! من هم جوجو خیلی دوست دارم (ولی از راه دورها...هیچوقت دستم نمیگیرم! :)) فقط همیشه نون خشکها و باقیمانده هاشون رو میریزم پشت پنجره آشپزخونه که اونجا جمع بشن و بخورن.

مشکل من هم چیز مهمی نبود الان که خوب شدم کامل. ممنون از همدردی

شیما جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:23 ب.ظ

مبارکه اعضای جدید خونه جوجو ها رو می گم
ما تو کرمانشاه معتقدیم وقتی پرنده ای می اد خونمون لونه می کنه خیرو برکت به اون خونه آورده می شه پس ازشون خوب مواظبت کن

sara جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:57 ب.ظ http://voroojak63.persianblog.ir

ُسلام مامان آذی جون. حالت چطوره ؟
خوبی ؟ آرمان خوبه ؟
بله . این لونه کردن پرنده رو به فال نیک بگیرید. انشاءالله که خیره و برکت و روزی خونه 2برابر میشه.

عزیزم امروز رفتم ایمیلم رو چک کردم. منتظر بودم تا برام ایمیل بفرستی ولی چیزی ندیدم.

منتظرت هستم. تا آرومم کنی

فدای خواهر گلم. می شه عکس سونوگرافی این جوجو طلا رو برامون بزاری ؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خیلی دلم می خواد بدونم الان چه شکلیه ؟!!!!

خودت که می دونی من نی نی دوست دارم. الان هم همش فکرم پیش تو هستش.
فدات.
مراقب خودت و جوجو باش
سلام به بابا رضا برسون


بای تا های

عسل بانو شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:56 ق.ظ http://manvashoharam.blogfa.com

واییییییییییی عزیزم .
تبریک میگم .
نشونی برکت هست .
ماله ما هم که ماشالله خوبن .
هنوز حوحه نشدن .
نمیدونی من و نی نی حه حالی میکنیم .
منم اگه بشه یه عکس خوب میزارم .آخه همیشه قربونش بشم رو تخمها نشسته ، میترسم ، بترسه ...واسه همین خیلی با احتیاط میریم پایین .
تونستی حتما عکس بزار .
آخی ...
ارمان حه حالی میکنه قربونش بشم من !
امیدوارم که زود زود به مامان تو هم ویزا بدم .
امید به خدا .
راستی کی وقت دارن ؟
راستی آذی حونم ....هنوزم میخوای بری سره کار ؟
خسته نیستی ؟ نمیخوای بیشتر استراحت کنی ؟
امیدوارم که زودتر برید پیش بابا رضا .
به به به .
ارمان رو ببوس .

بهنوش شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:27 ق.ظ

سلام نی نی گلم...........عزیزکم..........از اون تو چه خبر.....
الهی چه با احساسه این نینی ماااااااااا.............
الهی هم بابا رضا زودتر بیاد هم مامان جون عزیز............
فدات شم تو فقط به رشد خودت ادامه بده بقیه رو بسبر به خدا
بوسسسسسسسسسسسسس

شیما یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 ق.ظ

سلام مدل لباس حاملگی خوشگل داری می خوام برم عروسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد