OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

خیلی حیوانات رو دوست دارم

 

سلام پسر قلنبه مامان و بابا

 

داری شیطون میشی ها ، نکنی حکایت حلال زاده به داییش میره رو میخوای عملی کنی؟

 

نه تو رو خدا نکنی ها، ما همون دو تا دایی امیر و امین رو بزرگ کردیم واسه هفت پشتمون بسه ، چه موجودات دو پایی بودند که ما رو جون به سر کردند تا بزرگ بشن ، ولی حالا اینقدر آقا شدند که هیچ کس باورش نمیشه همون دو تا وروجک خونه خراب کن همین دو تا جنتل من هستند.

 

خلاصه تو باید پسر آروم و حرف گوش کنی باشی ، شیطون باش ولی به اندازه.

 

امیدوارم که تو هم مثل مامانت به حیوانات علاقه مند باشی و دوستشون داشته باشی. همچنین طبیعت رو هم دوست داشته باشی و بهش احترام بزاری.

 

اینجا این روزها متاسفانه جنازه حیوانات رو کنار خیابون خیلی میشه دید. این فصل کلا اینطوری است امکان نداره در روز کمتر از ۱۰ تا جنازه متعلق به سنجاب ، راکون یا مول رو نبینی. سه روز پیش داشتم میرفتم خونه در جهت مخالف من یه سنجاب رو تازه یکی بهش زده بود و هنوز دستاشو داشت تکون میداد ، جیگرم کباب شد. صحنه دردناکی بود ولی خب چیکار کنم در حال رانندگی چشمم بهش افتاد ، بابارضا بهم سپرده که این چیزارو نگاه نکن ولی نمیشه دیگه آدم میبینه.

 

دیروز هم که میرفتم خونه ، ماشین جلوی من که سرعت گرفت و رفت یه هو یه موش کور اومد توی خیابون ، اینقدر با نمک بود که نگو با اون پوزه با مزه اش البته اینجا مردم دوستش ندارند چون میگن که باغچه ها رو خراب میکنه. خلاصه من براش واستادم تا رد شد و وقتی کاملا مطمئن شدم که نمی خواد برگرده ، راه افتادم، بعدش برگشت بهم نگاه کرد فکر کنم یه جوری میخواست تشکر کنه. خیلی از این کارم خوشنود شدم. خب چیکار کنم خیلی حیونا رو دوست دارم دیگه.

 

من عقیده دارم وقتی کسی ایمانش به خدا زیاد باشه تمام خلایق  خدا رو هم دوست داره . من هم که اول از هر چیز توی دنیا عاشق خدای خوب و مهربون و زیبا هستم که اینقدر زیبایی برای ما آفریده که لذت ببریم.  

این یک راکون هست

 

این هم بنر سنجاب من ، کارتونش رو یادتونه که یه زنگونه به گردنش آویزون بود ، بیشتر روزا من براشون توی حیاط بادوم زمین میزارم میان میخورند. بعضی وقتها می دوند که بیان از دست من بگیرند ، خیلی با نمک هستند

 

 این هم یک مول یا موش کور . کارتونش رو یادتونه که زمین رو می کند و یه هو از وسط خیابون میومد بیرون ، اینجا هم بعضی روزا میاییم میبینیم توی باغچه تونل زده و خاک باغچه ورم کرده اومده بالا

نظرات 8 + ارسال نظر
بهنوش شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ق.ظ

وای وای بنررررررررررر
اذی جونم چند وقت بیش تکرارشو نشون میداد تلویزیون...........
تا اخرش دوباره دیدم..........جات خالی

الناز شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 ب.ظ http://setare-ye-shab.blogsky.com/

آی مامان آذی گفتید سنجابه که گردنش زنگوله آویزوون بود من و یاده کلی خاطره انداختی..........
راستی پسر خوشگله اون سنجابه اسمش کوچوو بود مامانی یادش نیومد من بهش تقلب رسوندم :دی.....انقدر کارتون نگاه نکن برو بشین سر درست که ایشالله مثل دایی هات جنتلمن شی گل پسر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*حالا نی نی تون میگه این یکی دیگه کیه خودش و قاطی کرده(چشمک)
مواظب خودتون باشید ضمنن سعی کنید جیگرتون کباب نشه آخه نی نی توشه!
بای بای

Amir یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:47 ق.ظ http://www.uniten.edu.my

khoob bad az 30 saal yadet mondeh cartoonharo maman azar !!!!!!!!

ری را یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:49 ب.ظ http://www.mehmanedel.parsiblog.com

وای من عاشق بنر بودم . خوشبحالت که همش از این حیوونا میبینی .
وروجکت چطوره ؟ اون هم یه روزی واسه خودش یه جنتل من میشه . فکرشو بکن .

شیما دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:22 ق.ظ

چه با حال مطمعن باش نی نی به خودت می بره عزیزم

sara دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:33 ق.ظ http://voroojak63.persianblog.ir

ُسلام مامان آذی خوبی ؟
کوچولوی ما چطوره ؟
بابایی خوبه ؟

عسل بانو دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ق.ظ

آخی عزیزم ....دل من هم کباب شد ...
نازی ...منم عاشق حیوونا هستم ، مخصوصا بی ازارها !
آدم دلش براشون کباب میشه .

ارمان رو ببوس .

بهنوش دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:06 ق.ظ

مامانی راستی تازگیها نامه نداشتی|||||||||||||||||||
راستشو بگو............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد