سلام به همه ، سلام به مسافر کوچولوی مامان آذی و بابارضا
مامانی، دیشب بازم خیلی بازیگوش شده بودی ها ، دم صبح بابارضا می گفت حتما فهمیده که باباش داره برمیگرده ویرجینیا. نمی دونم والا ، ولی نذاشتی من درست بخوابم.
امروز صبح که بیدار شدیم ، بابارضا زنگ زد ایران و بازم کسی گوشی رو برنداشت و یهو نگران شد و گفت که دلم به شور افتاده ، نکنه اتفاقی واسه عزیز جون (مامان من) یا باباجون افتاده که اینا امروز اصلا خونه نبودند؟ گفتم نه بابا حتما مامانم رفته خونه خاله ام. خلاصه من اومدم سر کار و بابارضا سعی کرده بود دوباره با ایران تماس بگیره و با موبایل دایی امین تماس گرفته بود و امین گفته بود که مامانم خونه خاله هستند ، بعد از اون بابا جون احمد با بابارضا تماس گرفته بود ، چون پیغام ما رو روی تلفن دیده بود و گفته بود که الان مامان عزیز طفلک من در اتاق عمل هست و دارند کیسه صفراش رو عمل می کنند.
خلاصه بابارضا به من زنگ زد و گفت که موضوع از چه قراره و بیخود نبوده ک دلش شور میزده و من دلم حرّی ریخت. خیلی نگران شدم ولی به خاطر نی نی سعی کردم خونسردیم رو حفظ کنم و زنگ زدم به موبایل دایی امین که بالا سر مامان بود و چند کلمه هم با مامانی خوشگلم حرف زدم و خیالم راحت شد. گفت که چندین تا سنگ در کیسه صفرا داشته که این مدت علت تمام دل دردهاش همین بوده ولی در آندوسکوپی که اخیرا انجام داده بود دکتر متوجه نشده بوده.
امیدوارم که چیز مهمی نبوده باشه و به زودی صحیح و سالم به وضعیت عادی برگرده که بتونه بیاد اینجا پیش من.
بابارضای ما هم امروز بعد از ۴ روز تعطیلی دوباره برگشت سر کارش در ویرجینیا و ما تنها شدیم . ولی حالا دیگه زیاد تنها نیستیم چون مامان بزرگ پری (مامان بابارضا) ، از ایران برگشت سر خونه و زندگیش و هر وقت که ما احساس تنهایی کنیم دیگه میریم پیش ایشون.
همین امشب هم میریم اونجا که جای خالی بابارضا رو زیاد حس نکنیم.
برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال
بنگر که چگونه می افتی
چون برگی زرد یا سیبی سرخ ؟
---------------------------------------------------------
بکاریم نهالی سر هر پیچ کلام ...
سلام. آرمان جونی به وبلاگ خاله سارا سر نمی زنی ؟
من آپم. پروانه رو گل جدید نشسته
منتظرماااا
▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒███▒▒▒▒██
▒▒▒▒▒▒█▓▓█▒██▓▓▓██▒█▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓█▓▓▓▓▓▓▓█▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓█▓▓▓▓▓▓█▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓██▓▓▓▓▓██▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒█▓█▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒███▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒▒█▒▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▒▒▒▒▒▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓███▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓█▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓█▓▓▓█
▒▒██▓▓▓█▓▒▒▒██▒██▒▒▒▓█▓▓▓██
▒█▓▓▓▓█▓▓▒▒█▓▓█▓▓█▒▒▓▓█▓▓▓▓█
█▓██▓▓█▓▒▒▒█▓▓▓▓▓█▒▒▒▓█▓▓██▓█
█▓▓▓▓█▓▓▒▒▒▒█▓▓▓█▒▒▒▒▓▓█▓▓▓▓█
▒█▓▓▓█▓▓▒▒▒▒▒█▓█▒▒▒▒▒▓▓█▓▓▓█
▒▒████▓▓▒▒▒▒▒▒█▒▒▒▒▒▒▓▓████
▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒████▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓████
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█
منتظر کامنت های زیبات هستم . عزیز. تنهام نذار
مواظب خودت باش عزیزم
ببین خاله سارا برات یه خرس خوشگل فرستاده . دوست نداری ؟
▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒███▒▒▒▒██
▒▒▒▒▒▒█▓▓█▒██▓▓▓██▒█▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓█▓▓▓▓▓▓▓█▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓█▓▓▓▓▓▓█▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓██▓▓▓▓▓██▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒█▓█▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒███▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒▒█▒▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▒▒▒▒▒▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓███▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓█▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓█▓▓▓█
▒▒██▓▓▓█▓▒▒▒██▒██▒▒▒▓█▓▓▓██
▒█▓▓▓▓█▓▓▒▒█▓▓█▓▓█▒▒▓▓█▓▓▓▓█
█▓██▓▓█▓▒▒▒█▓▓▓▓▓█▒▒▒▓█▓▓██▓█
█▓▓▓▓█▓▓▒▒▒▒█▓▓▓█▒▒▒▒▓▓█▓▓▓▓█
▒█▓▓▓█▓▓▒▒▒▒▒█▓█▒▒▒▒▒▓▓█▓▓▓█
▒▒████▓▓▒▒▒▒▒▒█▒▒▒▒▒▒▓▓████
▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒████▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓████
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█
مامان آذی جون خدا نکنه تنها باشی. خدا باهاته . ما همه با تو هستیم.
مامانی جان انشاءاله خیلی زود این دوری ها تمام بشه
فدای تو بشم الهی
ایشاءالله حال مامان جون هم زودتر خوب بشه .
التماس دعا
دعا کن که این ماه خبر خوبی بهت بدم . دعا کن .
سلام مامان خانومی.
چند روز یک بار به بلاگت سر می زنم در جریان اوضاع و احوالت هستم. خیلی جالبه اگه برایت امکان داره عکسی از خودت در وبلاگ بزار تا ببینیم چه شکلی شدی.
اخی ...الهی که مامان حالش بهتر بشه .راستی وقت سفارت حی شد ؟
میتونن بیان ؟
عزیزم ....خدا رو شکر که با بابا رضا حسابی خوش گذروندی .
راستی خوبه که پیش مادر شوهرت میری ...اینحوری آرمان ناناس ، با مامان بزرگش حسابی اخت میشه .
خوش و خرم باشید ....
دلم هم براتون خیلی تنگ شده بود.
مادرت زود زود سلامتی کاملش رو به دست میاره خودت رونگران نکنی ها !
سلام.
منم یه نینی دارم.
خوشحال می شم به منم سر بزنی.
وایییییییییییییییییییییی باورم نمیشه !!! خدای من خیلی باحالی به خدا !!!
وای خدا عحب دنیایی هست ...دوتا خواهری که عاشق هم هستند ، نی نی هاشون با تفاوت کمتر از یک سال به دنیا میان !!!!
خدا من .
از طرف من قلبا به اعظم عزیز تبریک بگو .
آخی ...حه حالی داره ؟ حالش خوبه ؟ عزیزم .....
بفرما آذی خانوم !!!
اینم از پا قدم خیر آرمان ناناس !
نگفتم این نی نی خیلی مخصوص هست !
خدا حفظتون کنه .
التماس دعا عزیزم .
میبیوسمت و از ته قلب براتون خوشحالم .
میگم بنده خدا مامانت ....حسابی سرش شلوغ میشه .
امیدوارم که کار مامان هم برای اومدنش درست بشه .
امید خدا.
بوس بوس بوس بوس