OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

آخی، به دوستم تبریک بگید که دیروز به دنیا اومده

 

 

مبارکه مبارکه ، قدم نو رسیده مبارک

 

بله دیگه نی نی وبلاگ { نه ماه و نه روز} دیروز به سلامتی و به قول باباش خیلی راحت پا به این دنیا گذاشت ، چقدر هیجان انگیز ، مگه نه؟

وای وای یه پسر شیطون دیگه به جمع پسرهای این دنیا اضافه شد. خب دیگه ، کار خداست دیگه ، بالاخره یه شازده پسری مثل من که بدنیا بیاد یه همبازی میخواد دیگه . نمی شه همش دوروبرش دختر خانمیهایی باشند که هی عروسکاشون رو به رخ من بکشند.

 

خلاصه نمی دونید چقدر امروز ذوق کردیم ، مامان آذی که وقتی این جریان رو خوند اصلا سردرد شدیدی که داشت تموم شد، خیلی جالب بود ،‌انگار از هیجان زیاد سرش خوب شد. خدا رو شکر.

 

واسه همین چون حالش خیلی خوب بود عصری با همراهی من رفت یک پیاده روی حسابی ، در یه هوای نسبتا خنک در اطراف خونه که پر از درختهای پر از شکوفه بود و یه عالمه صدای پرنده های قشنگ که دوروبر رودخونه و دریاچه داشتند می خوندند ، البته مامان آذی هم استعداد خوانندگیش شکوفا شد و شروع کرد به ترونه خوندن ، خلاصه روز خوبی بود.

 

بعدش هم اومدیم خونه و با بابارضای عزیزمون یک ساعت حرف زدیم و هی تعریف کرد هی تعریف کرد ،‌از کارش و محیط جدید و ........ کلی ما هم ذوق کردیم براش. خدا رو هزاران مرتبه شکر که همه چیز خوبه و بابایی راضی و موفق هستش ، به امید این خدای بزرگ و مهربون هر چه زودتر خونه مون هم فروش بره تا زودتر ما هم بریم پیش بابارضا ، آخه این روزا مامان آذی بهش احتیاج داره از نظر روحی و روانی و گناه داره دیگه. هی باید حالا که بابایی ناز و نوازشش کنه ،‌نیستش گیگه

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
baba Reza جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:20 ق.ظ

TO NINI AZIZ
ّI GUESS THIS IS THE FIRST TIME I AM MAKING COMMENT HERE FOR FUTURE NINI. I DO NOT KNOW FROM WHEN YOU CREATED BUT I WAS SO HAPPY THAT FINALLY I AM GETTING FATHER & ALL OF MY FATHERS WORD CAME INFRONT OF MY EYES & ALL OF MY EYES GOT WATERY THAT ALL OF MY FATHERS WORD AS FAR AS RESPONSIBLITY CAME TRUE & NOW I HAVE A BIG RESPONSIBILITY TOWARD MY FUTURE BABY
ALL OF MY CO-WORKER FROM PREVIUOS JOB & CURRENT JON CONGRATS ME THAT MY BABY IS A BIG BOY & ALSO GRAND MA PARI WAS SO EXCITED . MAMI & I DECIDED TO CALL YOU "ARMON & THE REST OF FAMILY ALSO LIKED YOUR NAME SO THATS A PLUS. ALTHOUGH I EXPECTED THAT YOU WILL BE AGIRL BUT MAMI AZI CONVINCED ME THAT WHATEVER YOU ARE, HAS TO BE HEALTHY & NOT HAVING ANY PROBLEM .SO WITH THIS IDEA I AM HAPPY TO HAVE YOU AS MY SON & HOPE YOU GROW UP SOON SO I CAN PLAY WITH YOU SINCE I DID NOT HAVE ANY FRIENDS OR PLAYER IN MY CHILDHOOD & SO I CAN TAKE YOU OUT TO SWING TOGETHER & ALL OTHER MISSING CHILDHOOD GAMES

هوراااااااااااااااا ،
بالاخره بابارضای من هم یک یادداشت برام گذاشت، آخ جون. ببینید چقدر مهربونه . من هم قول می دم که بچه خیلی خوبی برای شما ها باشم بابایی.
thank you dady, I proud of you that you are so kind and gonna play with me as a player. I promise that I grow up as soon as possible baba Reza

بابایی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ق.ظ http://9maho9roz.blogsky.com/

سلام... ممنونم از لطفتون... آقا پسره و مامانش هم با سزارین دنیا آوردش... اولین بار که دیدمش خیلی ترسیدم... آخه خیلی کوچولو بود... اینقدر ناز گریه می کرد... انشالا بیایم وبلاگتون برای نی نی شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد