OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

آخ جون بابا رضا داره میاد پیشمون

 

 

                              

سلام سلام

مامان آذی و نی نی امروز خوشحالند ،چون بابا رضا دیشب گفت که بلیط گرفته که برای ۲۳ آپریل برای ۴ روز بیاد پیشمون ، آخ جون ن ن ن ن ن دلمون خب براش یه ذره شده دیگه

 

هرچند که قرار بود ما بریم پیش بابایی ولی خب بابارضا یه کارایی در رابطه با دعوتنامه مامان بزرگ عزیز جون و خاله اعظم داره که باید خودش بیاد اینجا و اون مدارک رو کامل کنه و تا دیر نشده بفرستیم که برای بدنیا اومدن نی نی دیگه اونا اینجا باشند به خواست خدا.

 

بازم اینجا هوا ابری و تاریک و سرده ، میگن تا آخر ماه آپریل همینطور خواهد بود ولی به نظر من که به ماههای سال ربطی نداره بیشتر همینطوری دیگه، بی خیال مامان آذی و نی نی سعی میکنیم توجه نکنیم و واسه خودمون روزهای آفتابی و گرم توی دلمون داشته باشیم و از روزهای خوب خدا لذت ببریم.

 

تکونهای نی نی این روزا زیاد شده ، طوری که بعضی وقتها معضب میشم که نکنه طرز نشستن یا دراز کشیدن من طوریه که نی نی داره اذیت میشه، مخصوصا وقتی سرکار هستم.  

 

راستش تازگیها دولا شدن هم برام کمی سخت شده ، مخصوصا سجده های نماز.

 

وای خدای من چقدر دلم واسه بابارضا تنگ شده

 

خب دیگه الان یه چای داغ میچسبه توی این هوای سرد و برگردم سرکارم

 

خدا جون دوست دارم به خاطر سلامتی و تموم نعمتهای زیبات. دعا می کنم برای تموم مریضها و کسانی که مشکلی در زندگی دارند ، که همه مردم دنیا همیشه شاد و خوش و سالم باشند. 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
عسل بانو سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:50 ق.ظ http://manvashoharam.blogfa.com

سلام خانوم گله و آرمان نازنین ....پسل گل دلت برای بابا رضا تنگ شده که اینقده ول ول میخوری ؟
آره دیگه نه ؟
امیدوارم که سال دیگه راحت در هوای گرم ویرحینیا باشی و با مامان آذی هی برید خرید و گردش .....اونم توی یه کالسکه حرخ طلا !!!
خوش بگذره ...

آرمانی خوشگل خاله ، اروپا پیش خاله هم باید بیایی ، باشه عزیزم .
شوست دارم .
مواظب مامانی هم باش عشیشم .

بهنوش چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:35 ق.ظ

مرسی اذر جون
موفق شدم..............
باور کن دلم برات تنگ شده بود.........
راستی نی نی تو این قضیه دست نداشت.........
شیطونی ..........چیزی..........
می بوسمت.......

مریم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:09 ق.ظ http://mari_vasi.persianblog.ir

سلام
من دوست خاله سارا هستم
خواستم بگم خوش به حالت پیش مامانت هستی -اون هم اونقدر نزدیک
راستش من دلم برای مامانم خیلی تنگ شده
آخه ۲ ساله ندیدمش

مجتبی پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:43 ق.ظ

سلام مرررررررررررررررررررررد
باریکلا که مواظب مامانیت بودی. من و خاله آناهیتا ۳۱ جولای میام همون نزدیکیا و امیدوارم به حموم زایمان برسیم.راستی به مامانی بگو اجازه بده من بهت دیکته بگم آخه اگه مامانت بگه میترسم از معذبت غلط بگیره. به مامان و بابایی سلام برسون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد