سلام سلام ، صد تا سلام به پسرک کوچولوی مودب و آروم مامان آذر و شازده پسر بابارضاش
پسرکم دیروز رفتم برای اولین بار بیمارستانی رو که قرار شما آقا کوچولو اونجا به دنیا بیایی رو دیدم ، بیمارستان کوچیکی هست ولی خیلی قشنگ و شیک و تمیزه. اول خانمی برای ما که 9 تا مادر بودیم که البته بعضی ها با همسرشون و برخی با مامانشون بودند، صحبت کرد راجع به بیمارستان و نکات قابل توجه بعد از تولد نوزاد و ......و بعدش بخش زایمان یا Birth Center را بهمون نشون داد .
کوچولوی من اولا که شما در عرش آسمان یعنی طبقه 7 که آخرین طبقه این بیمارستان هست پا به دنیای مادی میذاری.
یه چیزی که واسه مامان آذی خیلی جالب بود و شاید برای بعضی از دوستای مامانی هم جالب باشه که بشنوند این هست که این طبقه Birth Center یا همون بخش زایمان به زبان فارسی خودمون هست و اتاقها طوری طراحی شدند که اولا یک نفری هستند ، ثانیا" تمام سیستهای کامپیوتری و تجهیزات پزشکی لازم برای اتاق زایمان و نگهداری نوزاد و حتی لامپ مخصوص در صورت مبتلا بودن نوزاد به زردی ، در همین اتاق در داخل کمدهایی تعبیه شده و مادر باردار مستقیما به این اتاق وارد میشه و در صورت زایمان طبیعی ، همینجا دکتر و ماما به سراغش میان و بچه همین اتاق به دنیا میاد در حضور بابای نی نی یا یکی از اعضای خانواده و بعد از زایمان به اتاق دیگری منتقل نمیشه و نوزاد همینجا پیش مادر میمونه و دکتر و بقیه کارکنان اتاق رو ترک میکنند.
فقط اگر لازم به عمل سزارین باشه ، اتاق عملی در همین طبقه در کنار دیگر اتاقها هست که مادر رو به اونجا انتقال میدن و بعد از عمل با نوزاد به اتاق مادر برمیگردونند.
خلاصه اینجا به زایمان به چشم بیماری یا جراحی نگاه نمیکنند بلکه یک پدیده خیلی ساده طبیعی دانسته میشه.
داخل اتاق هم سیستم رادیو ضبط و ویدئو و دی وی دی هم داره که در صورت تمایل میتونیم خودمون کاست یا فیلم ببریم و استفاده کنیم. همچنین هر اتاق خودش حمامی داره که توش جکوزی داره و حتی پدر نوزاد هم میتونه ازش استفاده کنه .مادری که زایمان طبیعی داره فقط یک شب در بیمارستان میمونه و سزارین دو شب.
خلاصه برای که من خیلی جالب بود و هیچ شباهتی به بیمارستان نداشت .
بعد از به دنیا اومدن نی نی پرستاری میاد و طرز پوشاک کردن بچه و شیردادن بچه رو به مادر و پدر یاد میده .
امروز هم مامان آذی نوبت دکتر داشت و فشار خون و اندازه شکم و وزن همه چیز خوب بود و ازم پرسید که فشار یا دردی زیر دلت احساس میکنی یا انقباضی در سطح شکم و یا روده ها ؟؟ که گفتم نه اونقدری ، ولی همین اندازه درد یا فشاری که حس میکنم ،فکر کنم طبیعی باشه!! گفت بله دیگه.
سلام مامانی خوشگل.
خوبی ؟؟؟
مبارکه به سلامتی. اتاق زایمانت رو تزئین می کنی ؟
تو رو خدا یه جواب به من بده دیگه . ......
کی وقت زایمانت هستش ؟ آجی سارا (معصومه ) رو وقت زایمانت دعا می کنی ؟
انشاءلله به سلامتی فارغ بشی. دارم روز شماری می کنم برای دیدن جینگیل خان .
آذی جون سلام
چه تور جالبی داشتین چقدر خوب که با این محیط از قبل آشنا میشین
و از همه مهمتر اینکه بابا رضا هم پیش شماس
اینجا هم این تور رو گذاشتن منتها نه تو اون بیمارستانی که قراره من برم بلکه تو یه بیمارستان دولتی ولی باز هم کاچی بهتر از هیچیه
امروز هم قراره فیلم زایمان طبیعی برامون بذارن
ای کاش اینجا هم میشد همسرها تو اون لحظات کنار هم باشن
راستی من دوشنبه اینده ویزیت آخرمه و احتمالا نی نی تو هفته آینده میاد
برامون دعا کن
آقا زاده شما که انگار عجله ای برا اومدن نداه
الهی قربونش
خیلی مواظبش باش و همچنین خودت
خیلی خوشحالم که این دردهای کاذب رو نداری چون واقعا عذاب اورن و عرق درآر
ولی تجربه خوبی بود خیلی خوب
امیدوارم روزهای آخری رو به سلامت طی کنی
دوستون داریم
اون شیر دوش ایون فلو خیلی بدرت میخوره منم مثل همون را گرفتم البته اگر بری سر کار .بسینت هم خوبه اما تا موقعیکه هنوز نمیتونه بشینه اما بعد خطرناکه ...
قربون این دوست جون چیز فهمم برم............
گلم نامتو خوندم...............
مرسییییییییییییییییییییی
سلام آقا پسره
اتاق به دنیا آمدنت هم که مشخص شد. دیگه چی می خواهی. می بینم که همه چیز مرتب هست و مامانت حسابی به فکرت هست و همه کارها را داره راست و ریس می کنه. تو هم که مثل اینکه اونجا جا خوش کردی و حالا حالاها نمی خواهی زحمت را کم کنی. خوش باشی خاله جون....
واییییییی قربونت بشم ....
پس خدا رو شکر عالی شد ...
برای من هم ماه هشت قرار گذاشتن .
عزیزممممممم
در پست حدیدم برات آروزی صبر کردم ، از بابت عمه ملوک خیلی ناراحت شدم ....نمیدونم حی بگم ...فقط تو اصلا نگران نباید بشی .....
دوست دارم ..
آذی جون اینجا هم همینطوره .یعنی به قول خودشون مادر که برای زایمان میاد رو مریض حساب نمی کنند ولی امکاناتشون مثل اونجا نیست.
راستی نی نی آرمان کی به دنیا میاد.حتما بگو که می خواییم واسش تولد بگیریممممممممممممممم.
مواظب خودت و آرمان کوچولو باش گلم.
سلام. فقط دارم روز شماری می کنم که بیاد . به تاریخ ما می شه 11 شهریور
انشالله به سلامتی این ماه آخر رو سر کنی.
این اواخر هم فقط به خواهر گلم می گم التــــــــــــــماس دعا عزیزم ....
منو یادت نره
نکنه یه سر بیای ...........
وای چه خبره ... همه نزدیک زایمانشونه ... خوش به حالتون دیگه چیزی نمونده فرشته ات رو ببینی . یادت نره برا ما دعاکنی .
راستی خوش به حالت با این بیمارستانی که داری . فکر کنم نی نی حسابی حال کنه ..
خدا رو شکر که جای راحت و مناسبی خواهد بود برای شما و آرمان جون.
دیگه چیزی نمونده ها! باورت میشه که کم کم نی نی رو بغل میکنی؟
سلام ایشالله که زود زود آرمان جون به دنیا میاد...
منم آپ کردم! دعوتید به تولد وبلاگم...
آذی حونم حالت خوبه ؟
دیگه بزودی آرمان ناناس تو بغلته .... به به به !! به سلامتی ....
خاله آذر با توجه به روز شمار تولد نینی کوچولوت بعید نیست که تا حالا متولد شده باشه آخه منم چند روزی زود تر به دنیا اومدم
خیلی خوشحالم
راستی یادت نری عکسشو بذاری
منم آپم بهم سر بزنید
سلام خانمی ... ایشالله ه سلامتی نی نی گلت بدنیا بیاد ... خوشحال میشم آرمان کوچولو دوست جون شایانی ما بشه