OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

زندگی منشوریست در حرکت دوار

 

 

سلام به کوچولوی من و بابارضا ، شیطون تازگی ها خیلی وروجک شدی ها ، همش هم حواس مامان آذی رو سرکار پرت می کنی ، اصلا نمی دونم چطوری بشینم ، چطوری بخوابم ، همش فکر می کنم که حرکات تو به خاطر وضعیت بدنشستن یا خوابیدن منه ، ولی همکارم Elen می گه که نه طبیعی ، به تو هیچ فشاری نمیاد.

 

ولی یه چیزی خیلی جالبه و در خلقت خدای مهربون هاج و واج میمونم ، اون اینکه وقتی با تلفن با بابارضا حرف می زنم ، مثل اینکه هیجان من به تو انتقال پیدا میکنه و تعداد ضربات تو و حرکاتت از این طرف به اون طرف خیلی بیشتر میشه ، همچنین این حالت رو وقتی با خاله اعظم هم حرف می زنم داری. خیلی جالبه نه؟؟ خیلی برام جالبه بدونم که وقتی بزرگ بشی و این مطالب رو بخونی چه حالی میشی؟؟؟آیا واقعا هیجان زنده میشی و عظمت و قدرت خدا بیشتر پی میبری یا مثل بعضی بچه های بی ذوق و یخ ، بی تفاوت از کنارش رد میشی و تازه مامانت رو هم مسخره می کنی به خاطر این کارش؟؟؟؟

 

خب ، عزیزم، می دونی که تقریبا اواسط بهار هستیم ولی ما هنوز اینجا چیزی از اون رو حس نکردیم و هنوز بارونی و سرد و ابری است روزها.

 

راستی الان خاله اعظم و علی جون در دبی هستند رفتند کمی بگردند و حال و هوایی عوض کنند ، امیدوارم که همیشه خوش باشند. یاد اون روزا بخیر که با خاله اعظم دوتایی چقدر مسافرت ها دور ایران با هم رفتیم و چقدر کیف کردیم و چقدر خاطره داریم ، هیچوقت دوست نداشتم در زندگی ازش جدا بیافتم ولی خب یه چیزایی هم قسمت هستش دیگه ، قابل پیش بینی نیست ، همیشه توی قلب جا داره و در درجه اول توی زندگی عاشق اون هستم. خیلی دوست دارم اعظم سوزنی عزیزم.

 

آخی نازی ، الان جلوی پنجره روی درخت یه پرنده سینه نارنجی نشسته و داره می خونه ، چقدر قشنگ ، فقط با شنیدن صدای اینا حس اومدن بهار بهم دست می ده.

 

نمی دونم این روزا چرا اینقدر تنبل شدم و عصرها که میرم خونه تنها کار مفیدی که می کنم یک ساعت پیاده روی است و بعدش فقط یه غذایی درست می کنم و دیگه حال هیچ کاری رو ندارم ، کلی هم خورده کاری توی خونه دارم از جمله کتاب خوندن ولی اصلا حسش رو ندارم و فقط دوست دارم دراز بکشم جلوی تلویزیون و یا بخوابم.  البته بیشترش بخاطر نبودن بابارضا فکر کنم باشه، خلاصه یه عالمه کار دارم از جمله تدارک کارت دعوت و چیزای دیگه برای مهمونی نی نی و هی گفتم دو روز تعطیلی آخر هفته ، حالا ببینم که می کنم یا نه!!

 

راستی دوست کوچولوی نی نی ما در وبلاگ بابایی و گلگ جونش که تازه بدنیا اومده بابای کوچولو عکسهای نازش رو روی وبلاگش گذاشته برید و ببینید ، خیلی نازه ، خدا نگهدار خودش و مامان و باباش باشه.

 

اگه خدا بخواد سه ماه دیگه هم همه میتونن نی نی ما رو ببینن. چقدر زندگی متفاوت و پیچ در پیچه واقعا منشوریست در حرکات دووار ، قربون خدا برم با این همه عجایب خلقتش که کاری کرده که هر گوشه رو نگاه می کنی یا از هر چیزی حرف می زنی فقط خدای یکتا میاد توی ذهن و در تمام وجودت حسش می کنی.

 

ولی خداییش زندگی خیلی قشنگه گذشته از هر چی کلاه برداری و کلک و سیاست و گناه و آدمهای بداخلاق و ....... پس بیایید فقط قشنگی ها رو ببینیم چون تا چشم بزنیم اینقدر سریع این عمر می گذره ، پس روزی نیاد که پشیمون بشیم که چرا لذت نبردیم از این نعمت خدا که هی جلومون گذاشت و ما به چیز دیگه پرداختیم.   

 

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
دایی امیر پنج‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ق.ظ

che webloge amoozeshi va akhlaghi va erfanie jalebi dari maman azi!!!!
khooob bood hameye dokhtara pregnant mishoodan va az in harfa mizadan !!! oonvaght che doonyae ghashangi miishood !!!
khoooosh bashiiin mamaniihaaaaaaaaaa

بهنوش جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ق.ظ

اذی جون یه حسی بهم میگه نی نی ما خیلی با احساس میشه......
غصه اش رو نخور......از ابراز احساساتش معلومه دیگه........الهی.....
راستی سریال اوشینو خیلی دوست داشتی نه..........یادش بخیر....
واقعا زندگی منشوری است در حرکت دوار........
زندگی خیلی قشنگه بخصوص جمعه ها که می ری بیک نیک......
بخصوص اردیبهشت..........بهار....خانواده.....گردش....کباب....چای اتیشی...کوهنوردی وووووووووووووووووووووو حلیممممممممممم

خانم خوشگله این شعر مال سریال اوشین نیست بلکه سریال هانیکو بود حواس پرت
البته اشکالی نداره این حواس پرتی نشانه های پیری زودرسه
خوب جوابی بهت دادم ها؟

مامان تیستو شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ق.ظ http://mamantisou.blogfa.com

پس معلومه نی نی خوب احساسات مامانیش رو درک میکنه. خیلی خوبه. کاش همینطور هم بمونه .

یه سری مامانا که تو ماه مرداد نی نی هاشون به دنیا میاد از سراسر دنیا!! تو سایت www.ninisite.com تو بخش تبادل نظرش با هم در ارتباطند. خوشحال میشیم شما هم به جمعمون اضافه بشی.
همه با هم از خاطرات و تجربیاتشون میگن. البته ساعت شما با ساعت ما شاید همخونی نداشته باشه. اغلب مامانا صبحها به وقت ایران وصل میشن. ولی خب...

مرسی عزیزم از پیشنهادت وقت شما با ما کاملا ۱۲ ساعت فرق میکنه ولی حتما میام اون وبسایت

بهنوش یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ق.ظ

اذی جونم می خواستم تو رو امتحان کنم...........
می بینم حواست خیلی جمعه..........باریکلا.......
می دونی هر وقت می یام وبلاگت به چی فکر میکنم............
که چرا نمیشه برای تو از اون شکلکا گذاشت...............
اگه می شد ای زبون در می اوردم برات ای زبون در می اوردممممممممم

بابایی یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 ب.ظ http://9maho9roz.blogsky.com/

سلام... خوبین... خوش میگذره... چه خبرای بامزه ای... ممنون که از سام تو وبلاگتون نوشتین.... انشالا که یه روزی میایم و عکسهای نی نی شما رو می بینیم... شاد و سلامت باشید... راستی... سام اسم فارسی هست... نه عربی.

عسل بانو چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:26 ق.ظ http://manvashoharam.blogfa.com

سلام آذی عزیزم ...
وای وای ....حسابی دلم برای ارمان تنگ شده بود .
خوبی پسر گله ؟ مامانت که داره حسابی باهات حال میکنه .
تازشم خبر نداره که تو حقدر بزرگ و اقا هستی و عاشق احساسات پاک مامانت .
عزیزم ...
هر دوتاتون در پناه خدا .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد