OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

OurCuteBaby

روزشمار و خاطرات نی نی ما تا بدنیا آمدنش و ......

دید و بازدیدهای عید نوروز

آخ آخ ، نی نی ما این چند روز حسابی خوش گذرونده ها،‌همش دید و بازدید و بخور بخور . یه شب خونه مامان بزرگ جون پری، یک شب خونه عمو امیر ، جمعه شب هم که رفتیم Persian Party در یکی از night Club های سیاتل ، خیلی هیجان انگیز بود تموم دوستان و آشنایان و فامیل رو اونجا دیدیم ، حتی خانم دکتر سیما رفیعی که دکتر پوست ما هست رو هم اونجا دیدیم و وقتی دید مامان آذر داره میرقصه جا خورد و گفت : مراقب باش ، خطرناکه ، گفتم : نه بابا ، این نی نی باید از حالا یاد بگیره بچه مقاومی باشه و ورزیده.

خودمونیم ها ،ایرونی ها هزار ماشاالله چقدر شاد و سرحال هستند ، همه هم که خوشگل ، آدم اینجور جاها  خیلی احساس غرور میکنه ، یعنی من اینطوری هستم. بعضی ها مثل بابارضا چون توی خونواده خودپسند و از خودراضی بزرگ شدن ، همش میگن ، واه چه آدمای جلفی و چه سبک و فلان و فلان .... ولی نه، من میگم همیشه همه رو خوب و زیبا ببین تا دیگران هم تو رو اینگونه ببینند.

 یه روز هم که همش بیرون بودیم ، یکشنبه عصری هم که همه خونه ما جمع بودند و مامان آذر برای عصرانه یک آش رشته تندی درست کرد که نگو. از کله همه داشت دود بلند میشدخب خودشون دوست دارند من چیکار کنم. البته مال من جدا بود و تند نبود.

البته اولین آش امسال رو دم سال تحویل خونواده بابارضا اینا طبق سنتشون درست کردند و هر کسی آرزویی کرد و آش رو هم زدیم و چون اون شب دیر وقت بود فرداش خوردیم. 

خدا رو شکر امسال به خوبی و خوشی آغاز شد و همش با شادی توام بود، امیدوارم برای همه آدما همینگونه باشه ، بیماران شفا یابند ، همه به آرزوهاشون برسند و همیشه شاد باشند.

راستی سبزه من هم خیلی ناز شده ، عکسش رو میذارم تو وبلاگ دفعه بعد.

جا داره همین جا من و نی نی و بابارضا به آنا جون و دایی مجتبی تبریک بگیم بجهت اینکه نامه مصاحبه مهاجرت کاناداشون بدستشون رسیده، خیلی خوشال شدیم به خدا ،پس به همین زودیها شما رو این طرفا خواهیم دید. آخ جون ن ن ن ن

 امیدوارم امسال همه به خواسته های قشنگشون برسند هر چه زودتر ، از جمله خواهر جیگر خودم خاله اعظم.

نظرات 2 + ارسال نظر
عسل بانو دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:44 ب.ظ http://manvashoharam.blogfa.com

به به به ....این نی نی ما ، حسابی گله ماشالله !
از حالا تو رقص و پایکوبی ...عزیزم .
حال کن تا میتونی ...
راستی منم آش درست کردم ...ولی تند تا حالا نخوردم ...خوشمزه میشه ؟؟؟؟؟؟؟
البته شوهرم من آذری هست و شدیدا با تندی مخالف ...ولی من هر از گاهی گذر میزنم .....
دست بخت تو حرف نداره .....مبدونم .
خوش باشی ....

عزیزم تو لطف داری ، ولی فکر کنم بعد از ۹ سال دست پخت تو دیگه رو دست نداره مامان هنرمند.
راجع به آش تند پرسیدی، نمی دونم ، من هم تندی دوست دارم ولی به اندازه اش.

خاله اعظم سه‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام به نی نی رقاص
می بینم که حسابی می ره وسط و می رقصی ولی بهتر هست که مامانت زیاد ورجه ورجه نکنه که که تو عادت کنی و وقتی که خواب هست هم تو همچنان در حال رقص باشی<<<<

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد